دوستم و پسرش ۵ساله اومدن خونمون
بعد ۳باری رفت دستشویی و مامانش صدا زد رفت اوردش من هربارم گفتم مریم جان دنپایی بچه داریم گفت باشه
دفعه اخری رفتم سمت دستشویی کار داشتم دیدم پابرهنه تو دستشوییه ا و با همونپاهااز دستشویی اومد بیرون پرید رو فرشاممممممم مامانش هیچی نگفتااا فقط ی اب زد ب دستشویی نگو هر سه بارم همینجوری رفتهبوده چون دنپایی بچها گوشه تکون نخورده بود😭😭😭😭😭
وای سکته کردم منتازه فرشام و همرو شسته بودم انقد حساسم به نجاست و پاکی نمازمیخونیم
نمیدونمچیکارکنم هنگکردم هیجینگفتم ولی داغون شدم
چقد آخه بی فرهنگ 😭😭😭 تااز هوقتی اومد شلوغی و کثیف کاری کرد منم اصلا ناراحت خودمو نشون ندادم گفتم عب نداره بچس ولی واقعا بی ادب بود مثلا ۵ یا ۶تا کاکائو برمیداشت له میکرد ب دستاش میمالید ب مبل و فرشام سفیده منپشتش با دستمال تندی پاک میکردم یا کلی ریز ریز ریخته بود رو فرشا و له شده بود دیگه گیلاس و الو همینجور پاشید و تف کرد و مامانش میخندید فقط دو س بار رفت دشت و صورتش شست
من بدبخت تند تند پاک میکردم بیشتر ب گند نکشه دیگ ب غیر اینک کلی فضولی و از در و دیوار کشید بالا