دخترم به باباش زنگ می زنه آمدنی واسه تولد مامان کیک بخر بدون اینکه من متوجه بشم
نیم ساعت دم در با برادرش منتظر باباش بودن
بالاخره شوهرم آمد با یه کیک دخترم آنقدر خوشحال شد فداش بشم
منم خودم رو خیلی ذوق زده نشون دادم تا دخترم خوشحال بشه
پسرم ازم خواست براش یه تیکه کیک بدم دخترم وپسرم کیک خوردن یه ذره از کیک خوردم چشتون روز بد نبینه طعم کپک رو حس کردم کیک رو بر گردوندم کامل پایین کیک کپک زده بود
الان نگران دختر وپسرم هستم نکنه خدایی نکرده طوری بشه
اینم بگم از جای معتبر گرفته بود