یادمه ده سالم بود اوایل عید بود مامانم منو داداشمو فرستاد سر کوچمون از درخت بهار بچینیم که مربا درست کنه داداشمم پنج سالش بود خلاصه ما در حال بهار جمع کردن بودیم یهو یکی از همسایههامون مارو دید گفت بچهها کوچه بغلی درختاش بهارش بیشتره بریم اونجا جمع کنیم مام سریع ذوق کردیم گفتیم بریم اونجا بیشتر جمع کنیم مامانمون خوشحال بشه چشمتون روز بد نبینه حدود دو ساااعت ما تو اون کوچه داشتیم بهتر جمع میکردیم دیگه خانمه ظهر شده بود بلید ناهار درست میکرد گفت دیگه بریم خونه نزدیک خونمون رسیدم دیدم کل همسایهها و پلیس جلوی در خونمون جمعن نگو مامان بابام فکر کردن گم شدیم مامانم از دور مارو دید مثل ببر بنگال یورش آورد سمتم تا میخوردم کتکم زد که تا الان کدوم گوری بودیم خودشم بیچاره بعد کتک ضعف کرد حالا نگو اون درختی که تو کوچه بود درخت پرتغال بود و اصلا بهارش بدرد مربا نمیخورد😑😑امان از تو صدیقه خانم که تن منو الکی کتک دادی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ﻭ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺩﺭﻭﻏﻲ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻧﺘﺎﻥ ﮔﻮﻳﺎﻱ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ، ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ : ﺍﻳﻦ ﺣﻠﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﺍم ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻓﺘﺮﺍ ﺑﺰﻧﻴﺪ [ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻠﺎﻝ ﻭ ﺣﺮﺍم ﺣﻜﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ ] ; ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ ، ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ .(١١٦نحل) دوجمله از #مالکوم_ایکس"اجازه ندهیم کسی که به ما ظلم میکند قواعد بازی را تعیین کند"."اگر نفهمید آمریکا در دنیا چکار میکند، نمیتوانید بفهمید در کشور خود چکار باید بکنید".
یه دختر پر انرژی شاد و خانواده دوست🧕🏻😜💃🏻خدا جونم بابت همه چیز شکرت 🙏🏻♥️ کاربری دست بقیه هم هست😁یا امام رضا (ع) خودت پناهمون باش🤍✨هیچ گونه ای از زیبایی درخشان تر از یک «قلب پاک» نمی درخشد✨🤍