بچها ما یک سال و نیمه کاتیم
سر بچه بازی کات کردیم
من خیلی بچه بازی دراوردم هعی میگفتم بیا جلو همرو وارد رابطم کردم
کلا بی سیاست بودم اولین رابطم بود
اونم از حرص من رفت با ی نفر که روش حساس بودم
و من خیلی اذیت شدم
حالا دوتامون پشیمونیم غرورمون نمیزاره
چند وقت پیش یچیز درسی گذاشتم نوشت
موفق باشی با ی ستاره
منم خالی نوشتم ممنون دیگم چیزی نگفت
یبار تو عروسی دیدمش وایسادع بود دم در بهم زل زده بود بعدم رفت رقصید از دققق یعنی من حالم خوبه ولی مشخص بود از حرصه
حالا چندد شبه که
خی
اول عکس بذار بعد تعریف کن
پشت سرهم خواب باباشو میبینم که فوت شده
گریه میکنه و حالش خوب نیست
دلم میخواد پیام بدم
بگم اینجوریه
خیراتی چیزی بده
سر بحثم باز شه
یا ببینمش
همه اطرافیام میگن مقصر اون بوده ولی من تو رابطه بودم منم خیلییی اذیت کردم
عکس
همین ک ازحرص تورفته باکس دیگ ای ینی اونقدک فک میکنی واسش مهم نبودی کسیک بخادت بابچه بازیاتم کنارمیاد
یه بارم خودش گفت خواب دیدم تو یه باغ بودیم خانواده دوتامون بود
باباهامون کنار هم بودن
باباش گفته عروسم کجاست(یعنی من) بعد من اومدم جلو همه منو بوسیده گفته عروسم
حالا نمیدونم چرا همش خواب گریع باباشو میبینم
هستین؟
من رفتم بذاری ام نگا نمیکنم
قیافت هر چی ام باشه شعور نداری بدرد نمیخوره
مردمو علاف کردی بیشعور
عزیز اگه نمیزاری الکی هی نگو هستین می‌خوام بزارم الان دیگه کسی واسه عکس کو کو نمیکنه بای
بچها اپلود نمیشه چیکار کنممم
