😶😶
خیلی همه چی براشون راحته
یکیشون توی آشناهای ما گیر داده بود به مامان باباش میگفت چرا نمیذارین من خونه مجردی بگیرم با یه پسر راحت زندگی کنم باباش میگفت خبر مرگت شوهر که کردی میری توی یه خونه با یه پسر زندگی میکنی میگفت من ازدواج نمیکنم میخوام راحت باشم 😳😳😳میخوام خونه بگیرم با هرکسی دلم خواست
با کمال پررویی و بی حیایی
اصلا باباش دیگه نمیدونست باید چیکار کنه
اینقد حرص میخورد که یه پاکت سیگارو توی دوساعت کشید