عروس دوماد اومدن رفتیم جلو درمحضر یکی از طبقه بالا یه بطری اب از پنجره گرفت نصفشو ریخت روم وایساد. سرمو بلند کردم ببینم کیه یهو بقیه ابو ریخت رو صورتم امروز کلی هزینه میکاپ کردم لباسام خیس اب شد از خود بیخود شدم جیغ و داد کردم حس کردم داداشم ناراحت شدم تا ته مراسم یه گوشه ناراحت نشستم بقیه ام فهمیدن قضیه رو خیلی ناراحتم همیشه این اتفاقا واسه من میفته گفتم اگ بدونم کار کیه میشورم میذارمش کنار خواهر زن داداشم رفت تو قیافه حس کردم کار شوهر اون بود