بچه ها شوهرهای شما هم ساکتند و با شما حرف نمیزنن
دلم خیلییییی گرفته امشب ....گاهی به سرم میزنه با کسی دوست شم و باهاش درد دل کنم .....شاید اگر منم مثل خیلیا بودم همچین چیزی برام نیاز نبود انقدر اذیت نمیشدم ....بعضیا دیدید واسشون مهم نیس انگار نه انگار ...ولی من برام مهمه ....مشاوره میگم بریم ولی میگه مشکلی نداریم که ....
اما خب زندگی و شوهرمو دوس دارم....میبینم اونم واسه طتدگیموت خیلیییییی تلاش میکنه ....
منم
چند ساله ازدواج كردين؟ بچه دارين؟
همش سرش تو تلوزیون و کارش و گوشیه......فقط بفکر پول
تو دوران دوستی یا نامزدی چطور بود رفتارش ؟
من واقعا دیگه بریدم ....گاهی به خودم میگم همونطور ک نیاز منو واسه حرف زدن وتفریح بردن براورده نمیکنه منم نیازشو براورده نکنم اما خب نمیشه
حتی اهل بیرون رفتن نیس ...مسافرتم ک اصلا
شاید روزی پنج دقیقه یا ده دقیقه حرف بزنه اونم حرفایی ک خودش بخواد اصلا نمیشنوه تو چی میگی ...خودش نیاز باشه با هیجان و تند تند حرفاشو میزنه بعد اصلا انگار حرفهای منو نمیشنوه یا مهم نیس
