میخوای روزی هزار بار بمیری آرزویی مرگکنی
خود. کشی. کنی از زمین زمان بیزار بشی قلبت هزار تیکه بشع هر روز با یه خبری قلبت بیاد تو دهنت بهت خیانت بشه خودتو با آدمایی مقایسه کنی ک در حدت نیست قلبت مریض شه مشکل اعصاب و روان بگیری معدت نتونی غذا بخوری بخاطر لرزش دستات مسخرت کنن بزنی به خیابون مثل دیونه ها بخودت بارزی و گریه کنی مردم با دست نشونت بدن غرورت ناااابودت شه قلبت و احساس نابود شه
اگ دوس داری تا رازشو بهت بگم