زندگیمون اینجوره که پدر و مادرم حاضرن برای پدربزرگ مادربزرگام کل زندگی و اینده خودشون و ما رو به خطر بندازن اینجوری که کل زندگی منو خواهرام تحت تاثیر مشکلات پدربزرگ و مادربزرگه ، البته باید بگم که فقط پدر و مادر من بین بچه ها اینجورن وگرنه عمو خاله دایی هیچکدوم هیییچ کمکی ازشون برنمیاد حتی به پدر مادر خودشونم سر نمیزنن
بخدا کلافه شدیم ما ، ارامش نداریم از دست پدر مادرم
چون همه کارا رو دوش خودشونه ، یکی نیست بگه شما که انقدر وابسته خونوادتون بودین برای چی ازدواج کردین بچه اوردین