من یک زنم از نظر تو من بخور و بخوابم !راست میگویی ، بچه ها که خودشان به دنیا می آیند و بزرگ میشوند •_•ادویه ها هم خودشان می روند توی غذا •_• گرد و خاک میز ها و لکه های ظرف ها هم وقتی مرا میبینند میگویند نیازی به زحمت شما نیست خودمان می رویم •_• در این حیص و بیص غذاها خودشان را می کشند توی ظرف ،، لباس ها اتو می شوند و ...
راست می گویی ! از جایی که تو مرا می بینی من کاری نمی کنم ! نمیدانی که وقتی حالت از غذا بهم میخورد با همان حالت آشپزی کردن یعنی چه! چون تا به حال باردار نشدی و تصورت از تهوع همان پس آوردن های سالی یکی دو بار است !
نمیدانی که وقتی میگویند زن در دوران بارداری و قاعدگی اش به نور صدا و هر محرکی حساس است یعنی چه!
آه راستی ! تو همان پدر نمونه ای هستی که نمیداند بچه اش کلاس چندم است؟ تو همانی هستی که وقتی ازدواج می کنی یادت می افتد که یک خانواده هم داری و همسرت را وادار به رقابت با مادرت میکنی؟ تازه یادت می آید خواهرت را بغل کنی و ببوسی و محبت هایی که عمدا زنت را وادار به حسادت به خواهرت کنی ؟ تو که از مردانگی تکیه گاه بودنش را فاکتور گرفته ای و فقط جلوی هر کس و نا کس شخصیت زنت را له میکنی ؟ تو که به حساب رییس خانواده ای اما مدیریتت آنقدر ضعیف است که نمیتوانی زن و زندگی ات را از پدر و مادرت تفکیک کنی؟ تو که نمیدانی زمانی در خانواده ات اقتدار داری که بتوانی از خانواده ات دفاع کنی .. تو مهریه و نفقه مصوب اسلام را به زنت داده ای یا حق طلاق و تنصیف و حقوق مرسوم در غرب را؟ وقتی از همه اینها قسر در رفتی گفتی هرچه دلت بخواهد بارم کنی ؟ من هیچ وقت فکر نکردم بابت ندادن خرج زندگی متعارف از تو شکایت کنم با اینکه حق قانونی ام بود اما زندگی ام را دوست داشتم گفتم زندگی که به دادگاه و قاضی بکشد زندگی نمیشود اما تو مرا از خانه بیرون کردی و فردایش با حیله گری بخاطر ترک منزل دعوای عدم تمکین کردی . چطور رویت شد ؟! آه راستی ! تو با آزادی مخالف نیستی•_• دوست داری زنت زیبا باشد تا آن را مانند سایر دارایی هایت به دیگران نمایش بدهی نه؟ غیرتت را هم که باد برد ! تو که چشمت به چهار زن بزک دوزک کرده بیفتد همسرت را خراب میکنی .. چقدر زود زنت را به زنان خیابانی فروختی . تو که وقتی زنت بیرون کار کند هم انتظار داری کارهای خانه را بی کم و کاست بکند و فرهنگ زندگی مشترک را نداری .. تو که اگر غذای زنت یک بار بد شود نشان میدهی که برای چه ازدواج کرده ای .. تو که بلدی با بچه از زنت باج بگیری .. تو که بعد ازدواج با دوست هایت مسافرت می روی و اگر زنت برود از داروخانه سر کوچه برای بچه شیر خشک بخرد یک بادمجان میکاری پای چشمش .. چرا تعجب میکنی اگر کسی تو را فقط برای پولت بخواهد؟ مگر هر عملی عکس العملی ندارد؟ پس نتیجه ی نگاه کالا انگارانه ات به زن را تحویل بگیر و خودت را به آهن پرست بودن زنت عادت بده ! وقتی دو تا دو تا خواستگاری می رفتی و ملاکت را گذاشتی چشم و ابرو چرا منتظر بودی کسی از اخلاق و شخصیتی که نداری خوشش بیاید؟ تا وقتی که پول داشتی زن هم هست برایت مهم که نیست ! فقط همان آبرویی که میخواهی در اجتماع داشته باشی ، همین قدر که کسی بپرسد خانم خوبن؟! زن را برای دکور می خواهی ! فقط باشد ! میدانی با این قانون های بی سر و ته بعد ازدواج هم هر غلطی بخواهی میکنی .. فقط از حرف هایی که بعد از طلاق پشت سرت راه می افتد میترسی نه؟ میترسی بگویند زنش هم نتوانست تحملش کند ! اما نگران نباش تلافی کار سختی نیست! فکر کردی سنگدل بودن استعداد می خواهد؟ من هم میتوانم به جای آنکه شریک درد و غمت باشم نمک روی زخمت بشوم!