دیشب من رفتم برای چکاب نی نی
همسری زنگ زده کارت تموم شد بگو بیام دنبالت
اومده دنبالم تو راه میگه بریم خونه مامان اینا از ظهر آبگوشت پختن مونده بریم بخوریم
حرصم گرفته از حرفش ولی از اونجایی که میدونم اگه بگم نه بلوا میکنه گفتم بریم
هستیم دوستان؟
کسی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب اين چه ربطي به دورو بودن مادر شوهر ذاشت عزيزم؟
من هستم. بعد چی شد؟
خب
الان آبگوشت دقیقا کدوم روی مادرشوهرته ؟😆😆😆😆
بگو هستیم
خوب
حالا گوش کن
رفتیم اونجا
حالا من تو ماه 4 هستم اولین باره که می خواد به من غذا بده
دیدیم به به یه کاسه وسط سفره و مادرشوهر و برادرشوهرم دارن توش دنبال گوشت میگردن با دستانشون
منم سلام رکدم رفتم دستامو بشورم
شوهرم گفت ما میریم خونه و...
اینمبه من گفت نه که الاو بلا باید از همین ظرف غذا بخوری
خب بعد
از اون ور دید ما نمی خوریم رفته گوشت چرخ کرده آورده که بیا پس کتلت درست کن ما هم بخوریم منم خیلی خسته بودم
گفتم شرمنده من خسته ام غذا درست نمی کنم ( مثلا تو دعوتمون کردی)
شوهرم از دستم ناراحت شد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
