اقا ما رفته بودیم جایی من. همسرم نشسته بودین خانوم و همسر و بچشونم نشسته بودن پسرش یکم بزرگه راه میره شیرهم میخوره این نشست رو مبل از یقش سینه هاشو دراورد و گزاشت بیرون بچه میرفت ی دوری میزد میومد یکم میخورد میرفت باز ۵دقیقه دیگ میامد این عن خانوم هم هیچ نگفت خودمو جمع کنم زشته.من زنداداشم ۲سال بچه شیر داد حتی جلو من نه همش تو خلوت واقعا خاک تو سرش بیشخصیت نشسته بود روبروی من و علی بعد چندشم میشد اومدیم تو راه علی گف این چرااینطوری کرد فکر کن دوتا سینه سایز بزرگ از یقا زده بود بیرون و چون فشار میومد بهش قشنگ کیپ هم شده بود پایینشم جای دندون بود کبودی بود
😬😬😬
حالا گفتن دوشنبه میخوایم بیایم خونتون