من و شوهرم فامیل بودیم وازهم خودمون اومد ازدواج کردیم چون دست و بالش خالی بود خیلی بدبختیا کشیدم حتی سه سال تویه خونه بامادرشوهراینام زندگی کردم الان تو خونه خودمونیم ولی شوهرم خیلی بی توجهه حتی محبت کردن بلد نیست بارها باهاش حرف زدم میگه باشه ولی انگار نه انگار .کلی قرض وبدهی داریم اعصابش خردشده واسه اولین بار چهارشب پیش محکم منو زد و رفت خوابید اصن به گریه هام اهمیت نداد ۴روزه باهاش سردم حتی یه معذرت خواهی نمیکنه سمتمم نمیاد خیلی مغروره نمیدونم چی کارکنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نمی دونم چرا انقد به خاطر بشه وا میدید که اینجوری رفتار کنن باهاتون، بچه مهمه از جون آدم مهمتره ولی خودتون رو دیگه خار نکنید، عکس العمل نشون بده جوری که میدونی خلع سلاح میشه ، خیلی از مردا یه صفت کثیف دارن اینکه بذاری اذیت کنن اینکارو میکنن
آره دقیقا ما دوسال دوست بودیم خیلی خوب بود بعد۱سال نامزد بودیم نصفه نیمه بود ازدواج ک کردم کلا ۷۰درصد بی توجه ۳۰درصدخوب اونم هی میگفتم چرا واعتراض میکردم میگفت با خانوادم تویه خونه آیم روم نمیشه وبریم خونه خودمون اوکی میشم حتی گاهی گریه میکرد میگف بخدا دوستت دارم ولی باز همون رفتارای همیشگی که من ناخواسته باردار شدم و بچم ۱سالش شد اومدیم دوتایی زندگی کردیم و افتضاح ترازقبل حتی حوصله پسرمونم نداره
من بمیرم برات میدونم چی میگذره بهتبخاطر بچت میخای خودتو نابودکنی؟؟؟؟تا کی آخهبخدا میدونم چی میگی بب ...
ای کاش میدونستم .من خونه بابام چیزی کم نداشتم اومدم بااین جوونی کنم .خدایی شوهرم نه رفیق بازه نه خسیس نه هیز نه اهل دودودم ولی عشق و محبت وبایدازش گدایی کنم خودم دگ حالم بهم میخوره
اگه بعد عقد عوض شده که بله بازیگره ولی اگه به مرور که شاید افسرده اس یا تربیتش اینجوریه، یه فکر اساس ...
پدر شوهرم ومادرشوهرم که ازدواج میکنم باهم عمه شوهرم مجرد بوده پیش اینا زندگی میکنه وازپدرشوهرم بزرگترها وتاالانم ازدواج نکرده شوهرمن بدنیا میاد جلودست این عمه بزرگ میشه و زایمان که توروستا حرف حرف خودش و اینا حس میکنم بخاطر همین انقدغرورداره
نمی دونم چرا انقد به خاطر بشه وا میدید که اینجوری رفتار کنن باهاتون، بچه مهمه از جون آدم مهمتره ولی ...
بنظرت چکارکنم خدایی پول مشاوره رفتن وایناروندارم
ولی آنقدر سیرشدم از زندگی نه که بخوام جداشم جداشدن مرحله آخرباشه.دلم میخواد درستش کنم ولی نمیتونم جالبه درسال ۳ماه میره روستاشون کشاورزی تراکتور دارن ولی قرارشدبذاره کنار دوباره نزدیک کارشده من دارم سکته میکنم میترسم یشب بخوابم دگ بیدارنشم