چهارماه پیش یعنی اوایل اسفند من یه سگ کوچولویی رو به سرپرستی گرفتم
و اونموقع پدرم و مادرم مخالفتی نکردن و حتی پدرم خودش پیشنهادشو داد
این سگ چون صاحبای قبلیش اذیتش میکردن بشدت سریع ب من وابسته شد و بیشتر از هرکسی منو تو خونه دوست داشت
از همون اول هم قرار شد همه کارهاش با من باشه و کس دیگه ای تو کارها و رسیدن بهش دخالت نکنه و همین هم شد
خونه ماهم یه طوریه که دوبخشه و سگم همیشه طبقه بالا بود و هیچوقت پایین نرفت
الان بعد چهارماه که من اینو بیشتر از بچه خوذم دوست دارم و جونمو براش میدم و بشدت بهش وابستم
پدرم کلید کرده که اگه تا فردا ندمش به یکی سگمو میکشه
این سگ تنها دلخوشی من تو این خونست چون خانوادم درحقیقت از هم پاشیذن و پدر و مادرم از هم متنفرن
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم:)
دوست پسرم گفته میتونه سرپرستی سگمو بگیره ولی نمیدونم چجوری کنار بیام
اینکه بیام خونه کسی برام ذوق نکنه
کسی بالا پایین نپره برام
نیاد سمتم بغلم نکنه
وقتی ناراحتم بغلم نکنه و لیسم نزنه:)
این سگو از جونمم بیشتر دوست دارم و زندگی بدون اون رو یادم رفته
الان واقعا نمیدونم باید چیکار کنم..