برا اخرین بار دست دادیم ینی؟ یکی زدم اروم تو گوشش
گریه هامو میدید اما پاک نمیکرد فقط نگاه میکرد
التماس از تو چشام داد میزد هنوزم میزنع ولی چاره ای نبود جز رفتنش
الان دیگه از مرزم رد شده
به دیشب فکر میکنم ب با ذوق اماده شدنم واسه رفتن پیشش
به بغلش موقع خواب به دستاش ک همیشه موقع خواب قفل میکرد تو دستام به هر چیزی
مغزم دارم منفجر میشه
سردمه
نمیخام این زندگی رو
لرز دارم شش ساعت بکوب گریع کردم
حتی سر کارم