سرزنشتونو نگه دارید من به اندازه کافی زخم خوردم،
من ۴ سال نامزد بودم،اذیتم کرد خودش زد زیر همه چی خودش رفت دو بار برگشت آخرش گفت پیر شدم از فکرت ولی نمیتونیم باهم باشیم به خاطر یه سری دلایل مزخرف،گفت زندگیمو میزارم که برنگردم به این رابطه،
گذشت من با پسرعموم نامزد کردم،نه حسی به نامزد قبلیم دارم نه همسرم شدم یه بی احساس💔همسرم همه چیو میدونه خیلیم دوسم داره بنده خدا،
مادر نامزد سابقم زنگ میزنه به مامانم میگه هر شب عاشوراست تا صبح توخونمون گاهی تا یه هفته میره پیداش نمیشه منو نفرین میکنه میگه دخترت باعثشه در حالی که من جونمم واسش میدادم خودش رفت😔
امشب باز دیدمش😔😭هیچ حسی ندارم بهش فقط بابت گذشتم ناراحتم عمری که به پاشگذشت،
اگه نمیخواست منو
چرا چند بار دور زد مسیرشو برگشت وایساد نگاهم کرد💔هیچوقتنمیبخشمش