2777
2789
عنوان

چقد دلم عروسی میخواد

377 بازدید | 32 پست

دخترم نزدیک ۲سالشه آخرین بار ۳۶روز بعد زایمانم رفتم عروسی

از اون موقع حداقل ۶تا مجلس شادی و عروسی دعوت شدم چون شهر غریبم و راهم دوره به بهانه های مختلف نتونستم برم

دلم خیلی گرفته دستی دستی خودم تنها کردم با این ازدواجم.حالام همسرم یه شهر دیگه ماموریته منم شهر دیگم و از خانوادم ۹ساعت دورم...

اگه مجردین شهر غریب ازدواج نکنید.تا بچه نداری باز بهتره میشه تنها بری اما بعد بچه دیگه خودت حذف شدی...

حتی کسی نیست ۱ساعت بچم بزارم پیشش برم تنهایی بادی به سرم بخوره


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سختی هاتو درک میکنم گلم

با زندگی جدیدت خودت رو وفق بده

اما منی که بچه دارم و مادرم نزدیکمه از امروز تصمیم گرفتم دیگه بچمو خونه مامانم هرگز تنها نزارم و همه جا با خودم ببرم

میخوام بگم همیشه نزدیکی گل و بلبل نیست

اما شرایط شما هم نیازمند مدیریت خاص خودش هست

هر بار می‌شنوم کسی جشن و عروسی رفته یا یکی هست بچه اش نگهداره غصه ام میگیره که من چرا انقد غریبم

من پنج ساله رنگ عروسی ندیدم حتی نزدیکا😐😐😐

حوصله ی ثابت کردن خودم به بقیه رو ندارم هرچی در موردم شنیدی دوتا دیگم بزار روش 😉😉😉😉
بابچه برو اونم دلش میگیره

مسیر دوره بچه ام اذییت کن و بشدت بابایی

همسرم هم بد سفره حوصله رانندگی نداره مدام منت میزاره و بد اخلاقی میکنه.با وجود اینکه میریم اونم با خانوادشه ولی اشکم درمیاره

من نزدیک خانوادمم اما چه فایده.

پریشب عروسی بودیم زنداداشم بچش ۶ماهشه بچه من ۱۴ ماه. مامانم همش بچه زنداداشمو نگه داشت تا میوه و غذا بخوره یا لباس عوض کنه و برقصه ولی من نشد یه ارایش کوچولو بکنم یا یه میوه بخورم. همش دنبال بچه بودم ولی بچه اون راه نمیره همش نشسته بود بغل مامانم. بعدم برد دادا به داداشم ولی من شوهرم ماموریت بود نیومده بود😥😭

سختی هاتو درک میکنم گلمبا زندگی جدیدت خودت رو وفق بدهاما منی که بچه دارم و مادرم نزدیکمه از امروز تص ...

 اره والله، خونه من با مادرم اينا تو يك كوچه هست و واقعا بچه هام بي تربيت شدند! وقتي ميرم خونشون يا اونا ميان خونم بچه هام جيغ و داد ميكنن كه ميخواهيم بمونيم خونه ي مامان بزرگ.   اجازه نميدم و اونوقت مثل دشمن با من رفتار ميكنند! دخترم به روم ميگه ازت خوشم نمياد!!  اين فقط يه مثال هست. واقعا ميخوام خونم رو عوض كنم و برم انورشهر!! 

سختی هاتو درک میکنم گلمبا زندگی جدیدت خودت رو وفق بدهاما منی که بچه دارم و مادرم نزدیکمه از امروز تص ...

اره منم نیم ساعت فاصله داریم هفته‌ای یکی دوبار شااااید برم ولی هروقت میرم مامانم همش به بچم تذکر میده که اروم باش چون بچه داداشم طبقه بالا خوابه🤕

مسیر دوره بچه ام اذییت کن و بشدت باباییهمسرم هم بد سفره حوصله رانندگی نداره مدام منت میزاره و بد اخل ...

راستش با بچه دو ساله راه دور تو این گرما ،رفتن سخته ،سعی کن همون شهری که هستی با همسایه ای که مناسب باشه دوست بشی،بچه را گاهی پارک ببر و اینکه تعطیلاتی که پشت سرهم چند روز میشه مثل عید نوروز  هست برو پیش خانواده ات

سختی هاتو درک میکنم گلمبا زندگی جدیدت خودت رو وفق بدهاما منی که بچه دارم و مادرم نزدیکمه از امروز تص ...

میدونین من دنبال این نیستم بچمون به کسی بسپرم کلا شخصیت مستقلی دارم ولی به عنوان مثال یه آرایشگاه میرم دخترم از اول تا آخر گریه میکنه

خرید میرم پیشمه نمیزاره

حتی حموم میرم پشت در نشسته به گریه

اینکه هیچ وقت جشن و شادی ها نمیتونم برم و فقط تعریف مجلس از خواهر و خانوادم می‌شنوم دلم میگیره

کاش همسرم حداقل همراه بود انقد بهانه مشغله کاری داره و از همه بدتر بد سفره که قطع امید کروم از همکاریش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز