چند سال بود دعوا نداشتیم،شاید جر و بحثی بود اونم با شوخی و خنده تموم میشد ،اما امشب حرمتای بینمون شکست و خیلی بی احترامی شد،حالم خیلی بده،حرفهای شوهرم همش تو گوشمه،دعوا سر این شد که از صبح که از خواب بیدار شدم سرپا هستم،دروغ نباشه شاید ده بار رفتم بیرون و اومدم ،نهار بپز ،شام بپز ،کارای خونه و بچه ها رو انجام بده،اون وقت شوهرم ،ساعت ده از خواب بیدار شده،خودم رفتم نون خریدم چون روزای تعطیل صف مردونه خیلی شلوغ میشه،اقا صبحانه خورده دوباره خوابیده رو مبل تا ساعت ۲ظهر ،چند بار صداش کردم خوابیدی رو کاناپه عرق میکنی مبل میده،پاشو تعطیلی ،برو یه دوش بگیر ،یه ذره با بچه ها وقت بگذرون اصلا گوش نکرده
پسرم از صبح گریه که مامان فلان کارو بکن،مامان اینو میخوام،گفته کیک بپز وسط کارام رفتم وسایل کیک خریدم تا قبل نهار کیک پختم،جارو کن ،ظرف بشور ،بچه ها رو حمام ببر،شوهرمو به زور بیدار کردم نهار خورده دوباره خوابیده تا پنج،پسر داداشش زنگ زده دارم میام خونتون قلیون بکشیم،پاشده رفته حموم ،دوباره تا مهمون بیاد رفتم میوه خریدم،پسرم اش میخواست ،سبزی یاد م رفت بخرم دوباره رفتم سبزی خریدم ،مهمون اومده رفته ،من همش آشپزخونه بودم و حواسم به بچه ها بود،اونا تو اتاق قلیون کشیدن
عزیزم شما اشتباه میکنی بابا روزه تهطیله خب ،قرار نیست بچت هی هوس کنه بری بیرون بخری داشتی درست کن نداشتی یه روز دیگه ،شما زیادی خودتو درگیر کردی
مردا همه تو خونه همینن
من بیرونم میرم همینم همش سرپا هستم چه برسه به خونه
شوهرمم اصلا درک نداره کلی هم غر و گلایه داره
چه کنیم باید بگذره دیگه
هوووف بعضی وقتا آدم دلش میخواد این مردارو آتیش بزنه😮💨
ادامه داره الان میگم
بعد از اینکه مهمون رفته شام اوردم،گفتم تا من سفره بندازم قلیون رو جمع کن بچه ها دست نزنن،اورده گذاشته اشپزخونه ,بعد از شام گفتم من خسته ام حواست به بچه ها باشه خونه رو بهم نریزن،من برم بیرون کار دارم،داشتم میرفتم خونه پدر شوهرم که فردا صبح منو جایی ببره،اخه همسرم صبح زود میره سرکار،برگشتم خونه دیدم،کل پذیرایی شده اسباب بازی ،شوهرم سرش تو گوشیه،منم قاطی کردم کلی حرف که بی مسولیتی،چرا کمک نمی کنی،تنبلی ،از صبح خوابیدی،وسط حرفام گفتم فیلم در انتهای شب رو از زندگی ما ساختن،چون دقیقا من مثل ماهرخ حواسم به همه چیز هست اما شوهرم نه،اونم قاطی کرد گفت توأم طلاق بگیر برو کسی نگفته بمونی،گفتم به خاطر بچه ها موندم اونم گفت نمون،همین الان برو و کلی حرف بی احترامی ،الانم من بچه ها رو آوردم تو اتاقشون بخوابونم اونم لباس پوشید رفت بیرون،از دیروز ساعت ۵که از سرکار اومده خوابیده رو مبل ،تا همین الان رفت بیرون ،این وسط فقط تا سرویس رفته اومده دوباره خوابیده،من واقعا خسته میشم از صبح که بیدار میشم با دوتا پسر ۶ساله که یکیش اوتیسم هست سرو کله میزنم ،اخرش شوهرم اینجوری گفت،اصلا انتظار این رفتار رو نداشتم
والا خودت مقصری
اختیارت دهن بچه هست
صف شلوغه به درک خودش بره
خودتون زیادی مسئولیت میپذسرین
شما شاغل نیستی ادم وقتی شاغل باشه گاهی اینفدر خسته میشه یه روز تعطیل باید همش استراحت کنه ...
این خریدا هم چیه هی ریز ریز ماهی یک بار بخر فول تموم بشه تا ماه بعد
شما خودت هی برای خودت دردسر درست میکنی
خریدای بیرونو تا حد امکان بده ب شوهرت
کار خانمها خیلی سخته
ما مادرها درک میکنیم کاملا
مردها همون روز تعطیلی رو هم استراحت دارن
ولی زنها چی؟ هیچ!
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
