سلام دوستان ،سه ساله ازوداج كردم الانم باردارم ، قرار بود من و همسري به سفر بريم اتتاليا يا تايلندتوي شهريور الان هم خودم هم همسرم ميترسيم اونجا راحت نباشم و بخاطر بارداريم لذتي نبرم از تفريحات
از اونجايي كه سال ٩٥ بدترين اتفاقا تو زندگي ما افتاد داداش شوهرم جوون بود بعد از سه ماه سرطان فوت شد ، بچه م و تو چهار ماهگي سقط كردم، واقعا همسرم به اين سفر نياز داره الان ايشون ميگه اگه من راضي باشم با پسر عموهاش بره يعني اصرارش رضايت از ته دل من هست و منم دليل محكمي پيش خودم پيدا نكردم كه نه بگم البته هنوز اينو نميدونه
بنظرتون شما بوديد اجازه ميدادين؟ خيلي هم همو درست داريم با هم حسابي صميميمي هستيم،
چون قرار بود اولين سفر ما باشه خارجي ، اضاف كنم من خودم چند سال تجربه زندگي خارج رو داشتم ولي اون اصلا .
ميگم شايد اينجور رفتار كردن من كه احازه بده پر روش كنه