یهویی مادرم را برداشتیم یک شبه بریم شمال چون سنش بالاست و تنهاست. حالا هی غر میزنه که این راه ته نداره. خونه هم بودبم فقط نشسته بود رومبل جلوی تلویزیون
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
مادر من شب قبلش خواب میبینه.که ی سیدی گفته سفر نرو محبوبههههههه. اون صبحش ی چی رو بهانه میکنه چهل و پنج دقیقه معطل میشه. هر دست انداز بلند یا حسین میگه و معتقد هست با هفتادتا سرعت ما هنوزم تند میریم و تهش هم میگه همون خونه می موندم بهتر بود
حالا شما مامانته ، این بار اومد یه بار دیگه ممکنه نیاد . من شوهرم متاسفانه فوق العاده بد سفره ، یعنی تا تموم بشه سفر ، من خونم خشک شده . الان چند سال هست که دیگه باهاش هیچ سفری نمیرم
وقتی یه بچه داره راه رفتن رو یاد میگیره و دائم زمین می خوره ، هیچ وقت با خودش نمیگه که شاید من برای اینکار ساخته نشدم