ما یه همسایه داریم که تقریبا ۱۰ سالی هست اومدن توی کوچمون یه زن و شوهرن که دو تا دختر دارن که هر دو چند سالی هست ازدواج کردن .یکیشون با یه فرد عریبه یکیشم با پسر داییش .
و این زن و شوهر چند سالی هست دو تایی زندگی میکنن و هر چند وقت یک بار به دختراشون سر میزنن چون هر دو رفتن یه شهر دیگه .
لایک
الان چند وقته این زن و شوهر با هم سر هر مسایلی دعوا میکنن به حدی که هر هفته پلیس توی کوچمونه ، یادم گرفتن سر هر مسائلی به پلیس زنگ بزنن .
چند روز پیش شوهره اومد در خونمون گفت بیا کارت دارم منم گفتم یعنی چیکار اره دیدم برنج و روعن و ... ریخته توی قابلمه اورده گفت برام اینو بپز بعد بیار .منم دیدم خانمش داره زیر چشمی از بین در نگاه میکنه فهمیدم اینا دوباره دعواشون شده . گفتم نه من بلد نیستم گفت مگه میشه با این سن بلد نباشی گفتم بله بلد نیستم 😅
گفت بده به مامانت گفتم نیستن . گفت پس ببر بده مامانت وقتی اومد بپزه بیاره برام گفتم نه ببرید وقتی مامانم اوند بیارید بپزه که دیگه خودش دستگیرش شد نیومده .
خب
تا الان چند بارم تا پای طلاق پیش رفتن و دادگاه هم رفتن ولی یا مرده جلسات دادگاه رو نمیره یا با هم صلح میکنن میبینی فرداش دارن با هم عاشقانه قدم‌میزنن 😂
روز بعدش دوباره پلیس در خونشونه 😐😅
تعادل ندارن
حالا دعواشون سر چیه
سر اینکه شوهره میخواسته دخترش زن پسر خواهر خودش بشه یعنی زن پسر عمش ولی حالا زن پسر داییش شده .
حالا از وقتی اینا ازدواج کردن همش دعوا دارن با هم این زن و شوهر و مرده اصلا چشم دیدن دامادشو نداره و میگه باید طلاق بگیرن😐
مرده هم سر کار نمیره خانمه از پول بیمه خرج خونه رو میده به خاطر همین مدام پیش همن و دعوا دارن .
احتمالا به زنش گفته من خرید میکنم درست کردنش کاری نداره به هرکی بدم انجام میده میپزه. زنشم گفته بده بپزن. اومده دم خونه شما روی خانومشو کم کنه که خودش ضایع شد
وای آدم چه چیزا میشنوه
از بیکاریه دیگه به هم میپرن
