تقریبا ماهی یبار میاد خونه چند روز میمونه
مامانمو که همش پر میکنه یه طرف ، خودشم خیلی رواعصابه
سر چراغ کولر دراتاق سر همه انگار دعوا داره
بار آخر که وسایلمو ریخت تو حیاطو رفت منم از همه جا بلاکش کردم
جوری که هیچ جوره نتونه پیام و زنگ بده
آخه بار اولش نیست قبلا هم وحشی بازی میکرد اعصابمونو خراب میکرد
بعد یه ماه که برمیگشت انگار نه انگار
ولی اینبارکه اومد محل سگ بهش ندادم
اصلا تو روش نخندیدم جواب سلامشم به زور دادم
حالم از قیافه و اخلاقش بهم میخوره
دختری سلیطه ی احمق
خودم کم بدبختی دارم اینم ماهی یبار میاد گند میزنه به اعصابم خدا ازش نگذره
چقدرم داد میزنه و هوار میکشه انگار مرده متنفرم ازش
دعا کنید بتونم خلاص بشم از تو این خونه
خسته شدم بخدا
هزار تا بدبختی دارم اینم میاد فشار روانی میده دیگه کم آوردم
از استرس و فشار عصبی دستام لرزش گرفته