برای فرشته ایی که جونشو داد با باوردم
پدرم هشت صبح میرفت سرکار
آخر شب میومد خونه
الان بیست و پنج سالی میگذره
به همین برکت قسم زندگی پدر همونه
همیشه میگم تفریح پدرم خوب چیه
عاقب بخیری منه حیف نونه
به دست آوردن یه لقمه نونه
عدم ریختن حتی یه جرعه خونه
گفت نکن
کردم
گفت نکش
کشدیم
گفت نرو
رفتم
آخه چه قدری من پستم
ای خدا چقدری من پستم....