2777
2789

من یه دوست داشتم که دوران دبیرستان رو همیشه با هم بودیم برگشتن هم چون خونه هامون یه محل با هم فاصله داشت پیاده با هم از مدرسه تا خونه رو میمومدیم . و خیلی با هم خوب و صمیمی بودیم .

هر دو خیلی درس خون بودیم و به عشق معلم شدن رفته بودیم رشته انسانی .

خلاصه سال کنکور شد و من با این که رتبم زیر ۱۰۰۰ شده بوده توی فرهنگیان به خاطر مصاحبه رد شم و خیلی ها که رتبشون بالا تر از من بود قبول شدن .

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

دوستم هم اون سال دبیری فرهنگیان اورد و من رفتم برخلاف میل خانوادم که میگفتن یک سال پشت کنکور بمون برای فرهنگیان رفتم یکی از دانشگاه های تهران یه رشته نسبتا خوب خوندم . توی این سال ها همش حالم بد بود که چرا چیزی که میخواستم  نشد و از اون طرف هم مخالفت شدید خانوادم بود و این حالمو بد تر میکرد .

گذشت تا دوستم فارغ التحصیل شد و همزان فوق لیسانس همون رشتش توی یکی از بهترین دانشگاه ها قبول شد .

و با یک پسر هم داشتن اشنا میشدن و قرار بود تا اخر ماه ازدواج کنن .

که یک روز تولدم خبر خودکشی و فوتش اومد .

انقدر شوکه کننده بود که هر کسی ازم میپرسید میگفتم نه زندس . چند ماه طول کشید تا اروم بشم .

چیری که ترغیبم کرد اینو اینجا بگم این بود که هیچ وقت به طاهر زندگی ادم ها نگاه نکنید و اینکه دیدم اینجا کنکوری زیاده مهم نیست چی قبول میشید یا به خواستتون میرسید مهم اینه که از لحطه لحطه زندگیتون لذت ببرید و به هر چی که میرسید حال دلتون خوب باشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز