2777
2789

سلام منم مثل همه عزیزان دوست داشتم از خاطرات درمان و بارداری و زایمانم براتون بنویسم من سال ۹۳ عقد کردم و سال ۹۴ جشن عروسیمون برگزار شد.از اونجایی که تو خانواده سابقه نازایی در حد ۱۰ تا ۱۵ سال و متاسفانه اوردن هوو و جنگ و جدال داشتیم و از اونطرف هم من فوبیای آمپول و روشای کمک به بارداریو داشتم و همینطور پریودیای نا منظم به همسرم پیشنهاد دادم که زودتر بچه دار شیم ولی متاسفانه همسرم اصلاا از بچه خوشش نمیامد خلاصه ۴ ماه بعد از عروسی هورمونام بهم ریخت و عادت ماهانم قطع شد خدایااا میگن از هرچی بترسی و بدت بیاد قشنگ سرت میادد

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

رفتم دکتر زنان گفتم دوماهه عادت نشد گفت آزمایش بده اگه باردار نبودی بیا امپول بدم باز شی انقددد ترسیدم فقط دعا میکردم حامله باشم خلاصه با ترس و لرز رفتم آزمایش دوستان اینم بگم که من فوبیای امپول از با س ن رو دارم البته بماند برای آزمایش خونم هزار بار میمیرمو زنده میشم و همش به نمونه گیر میگم اون کش دور دستو محکم ببند من نفهمم هیچی خلاصه آزمایشو دادمو متاسفانه جواب منفی بود و خانم دکتر گفت باید آمپول پروژسترون بزنی منم که زیر بار این خاسته ها نمیرم خخخ با استرس فراون برگشتم خونه دو لیوان از این ماگ گنده ها زعفرون غلیظ سر کشیدم و خوشبختانه توی دوساعت پریود شد

خلاصه روزا گذشت و چند وقت بعدش بخاطره اون زعفرون غلیظی که نوش جان کرده بودمو خوشحال از اینکه بدون آمپول باز شدم نوبت ماهیانه جدیدم رسید خونریزی وحشتناک تا روز ۷ خدایا شد روز ۸ چرا بند نمیاد شد روز ۹ و ۱۰ تا دوهفته مگه خونریزی بند میامد یادش بخیر قدیما تا آخ میگفتم میدوییدم دکتر نه مثل الان که ۶ ساله یه دکتر زنان نرفتم خلاصه رفتم دکتر و گفتم چی شد ماهه قبل و گفت خیلی اشتباه کردی زعفرون غلیظ اونم زیاد باعث میشه رحمت لیز شه و بعدا بچه نتونه نگه داره رحمت.خلاصه منو فرستاد سونو که بدبختی رفتم یه سونو گرافی بیخود و بیتتجربه که زود گفت خانم شما فیبروم داری خدایاااا هر چی سنگه جلو پا لنگه اینم‌شد قوز بالاقوز صددرصد من نازام

اومدم خونه اصلا استرس وحشتناک به مامانم زنگ زدمو گفت فردا میبرمت پیش دکتر خودم که بهترینه دیگه صبح آماده شدم و با شوهرم رفتیم دنبال مامانمو باهم رسیدیم دم مطب انقد استرس داشتم نفر اول بودم دکتر معاینم کردو گفت با حالت هشدار گفتم زود بچه دار شو یه پرانتز باز کنم دوستان بعدا فهمیدم دکتر پولکیه فقط دوست داره مراجعه هاش زود باردار شن و این پول بیشتر دربیاره خدا نگذره از این مدل دکترا واقعا خلاثه بهم دارو داد و آزمایش کامل هورمونی که بعد مصرف داروها ببرم نشونش بدم همون روز افتادم تو جون شوهرم توروخداااااا بیا بچه دار شیم زودتر مگه راضی میشد میگفت ولم کن بابا اصلا من بچه نمیخام منم که له له بچه بودم گفتم نهایت بهت یسال وقت میدم باید بعدش بچه دار شیم خخخخ

خلاصه ۳ دوره دارو نوشتو رفتم آزمایش خون که نمیدومم این شانس من چیه که همیشه خدااااا بدشانسم نمونه گیر ناشی بود نمیتونست رگ بگیر انقد سوزن سوزنم کرد که سری اخر اخر تونست خون بگیره ولی وقتی پاشدم اون فشار و ترسی که بهم وارد شد غش کردم افتادم وسط آزمایشگاه دیگه وقتی چشمو وا کردم دیرم رو تختم بهم آب قندو از این چیزا دادنو سرپام کردنو راهی خونه شدم خوشبختانه آزمایش خونم جوابش خوب بود و بعد ۳ دوره دارو هورمونام تنظیم شد سال اول اینطور گذشت رسیدیم سال دوم که باهاش طی کرده بودم شب سالگرد ازدواجمون دیگه اقدام میکنیم

شوهرم خوشبختانه راضی شد حالا نمیدونم میخاست دیگه دهن من بسته شه ناچار شد قبول کنه ولی کلی از سختیای بچه داری و گریه و جیغ زدناش میگفت برام من ولی رو ابرا بودم اون از معایب بچه میگفت ولی من همون لحظه شکم بزرگ شده و تکونای بچه رو خیال میکردم عاشق دختر هم بودم خلاصه وسطای سیکل دوییدم سونو ببینم فولیکولم‌چنده اندفعه با کلی تحقیق بهترین دکترو انتخاب کردم و رفتم پیشش معاینه کرد و گفت دخترم شما تنبلی شدید داری اصلا فولیکولات بدرد بارداری نمیخوره ولی اشکال نداره بهت قرص متفورمین میدم ۳ ماه بخور برات خوبه تنبلیو کم میکنه دیگه نمیفهمیدم دکتر چی میگه فقط راه میرفتمو گریه میکردم از نزدیک یه پارک بچه هارو میدیدم زار میزدم 🤣🤣🤣 انگار دیگه واقعا خودمو نازا میدیدم

چقد واقعا روزای خنده داری بود ماهه اول متفورمینو خوردمو اقدامم داشتم وسطای ماه دوباره یه دکتر خوب بهم معرفی شد و رفتم پیشش سونو کرد گفت تنبلی داری هنوز همون متفورمینو بخور در کنارش ایروبیک هم برو دیگه روز بعدش سریع رفتم باشگاه نزدیک خونه ثبت نام کردم یک روز درمیون میرفتم ایردبیک در کنارش قرص متفورمین در کنار اون هرچی عرقیجات و گیاهای دارویی ام بود مصرف میکردم نپرسین ازم چیا بود که الان ۷ سال میگذره و اسمشون خاطرم نیس همچنان اقدامم داشتم دوباره ماهه سوم اقدام بدو بدو رفتم سونو ببینم فولیکولم چنده خخخ عشق سونو گرافی بودم خلاصه دکترم سونو کرد گفت فولیکول ۱۱ داری روز ۱۲ سیکلم گفت زیاد مال نیس ولی برو فقط اقدام کن هرشب دیگه واقعا نامید شدم میخاستم زار بزنم منی که همه چیو رعایت میکردم حتی از شروع اقدام یه شب درمیون اقدام میکردم

یعنی واقعا یه جور وسواسی داشتم از ۶ ماه قبل اقدام سالم خوری کردم چکاپ قبل بارداری دادم حتی شوهرمو به زور فرستاده بودم آرمایش اسپرم که از اون اول مطمئن شم هرشب بش قرص ویتامین سی و ایی میدادم یعنی واقعا همه چیو رعایت کرده بودم به جز استرس و اعصاب داغونمو که بعدا چوبشو خوردم که یه تاپیک جدا باید براش بزنم خلاصه با حرف دکتر لج کردم با خودم گفتم به جهنم اصلا نمیخام بچه چیه هرماه اعصابمو داغون کنم برم سونو اون شب از سونو اومدم میشد سومین بار اقدامم تو ماهه سوم که اصلا خیلی بیخیال گفتم بزار امشبم اقدام کنم اصلا مثل سریای قبلی که یه رب میگفتن پاها بالا بمونه🤣🤣🤣 که اسپرم خوب اثر کنه هم انجام ندادم کلا اقدامم اون ماه شب ۷ و ۱۰و ۱۲ بود همین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز