من یه چیزی که از این داستان به ذهنم خطور کرد این بود که اگر آدم با خانواده همسرش مشکلی نداره باید بهشون نزدیک بشه.خیلی از کارها که توی خانواده قبیح هستن وقتی ازشون دور میشیم قبحشون کمتر میشه و چارچوب ها میشکنه.اگر عزیزجون به بهانه علاقه ای که به خان باجی داشت مرتب در رفت و آمد باهاشون بود شاید احتمال وقوع این اتفاق کمتر بود.
گلنارقشنگتربود.چجور ازمنشی گری شد۱۰ساله مگ چندسالگی منشی شدجوردرنمیادباهم
خیلی قشنگ بود مرسی
فقط من فکردم بعده مرگ کوکب بازم داسنان ادامه داره
اوس عباس فکردم میاد و اشتی میشه...
این خوب نبودزیاد هیچی اقای عزیزمن نمیشع هیچی بهترین رمان جهان .تاابدگلنارتوذهنم میمونه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
