عزیزم منم با شوهرم دوست بودم و بعد ازدواج کردیم
موقعی ک دوست بودم ضعیف بودیم اون هر کاری میکرد و هر دفعه میرفت و برمیگشت آزارم میداد منم التماس میکردم ک نرو
ولی هر روز بدتر میشد
کارش به جایی کشید بهم گفت تو اویزون منی
بیکاری
واسم مهم نیستی دوستت ندارم
وقتی پیش مشاور رفتم بهم گفت درست گفته هیچ کس ادم ضعیف دوست نداره و بهم پیشنهاد داد رابطه رو ترک کنم لی من نتونستم
دنبال بهانه بود ک قهر کنه و کات کنه
دفعه اخر ک بهم گفت برو میرم واسه خودم
من ک همیشه التماس میکردم
بهش گفتم برو گمشو چرا تو منو نخوای منم ک تو رو دیگه نمیخوام بداخلاق بی مصرف
بعد بلاکم کرد منم پیگیر نشدم
بعد یکماه خودش برگشت و دیگه حرف از رفتن نزد و خوب شد و با هم ازدواج کردیم