داشتیم حرف میزدیم با شوخی 
بعد با شوخی گف میای خونمون 
بعد باخنده گفتم اگ یهو مامانت رسید چی 
گف میگم دختر همسایس 
گفتم خوب همسایتون ک نیسیم...با خنده گف میگم تازه اومدن افغانیه
بعد گفتم چرا 
خندید گف چشاتو مداد میزنی مث مال اونا کوچیک میشه
کلا چشام کوچیکه چیزی ک همیشه هی از بچگی بهم گفتن ولی افعانی نیستم 
از حرف اون ناراحت نیستم از خودم ناراحتم دوس ندارم دیگ تو رابطه باشم 
میخوام یواش یواش سرد شم ک کات کنه