دوستان یهپسری خیلی به من ابراز علاقه میکرد و هی میگفت یه شانس بهم بده من عاشقت شدم و فلان بعد من اهل دوستی و رل نیستم خدایی یه وقتایی به سرم میزنه با کسی دوست بشم بالاخره دخترم ولی میگم بیخیال من آدمش نیستم محترمانه ردش کردم بازم ولم نکرد تهش گفتم بهتون حسی ندارم دیگه هیچی نگفت به نظرتون دلشو شکستم خواستم تکلیفش روشن شه ولی میگم نکنه حرفم خیلی صریح بوده باشه کلا از کارما میترسم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اهل دوستی نیستی دیگه همون بهتر بدونه تا عاقلانه تصمیم بگیره
بیشتر ببینید بیصبرانه منتظر روزی هستم که بتوان کلمه آزادی را با تمام وجود حس کرد, صبورانه در انتظار روزی میمانم که بشود امنیت را لمس کرد, چشم انتظار روزگاری میباشم که اختلاف طبقاتی آدمی از بین برود, به امید دنیایی میمیرم که جای خوبی برای بشر و دیگر موجودات زنده باشد. با این امید امدم اما امیدوارم با این امید نمیرم. ما با کمترین چیزها خوشحال میشدیم ٬اما دریغ٬ ) "اعصاب و یا حوصله نداری مصببش خودت نیستی, اما اگر بخاطر بیاعصابی یا بیحوصلگی رفتاری بروز دهی کسی را برنجاند مقصرش خودت هستی."
این آقا منو یکبار کلا دیده و میگه دچار عشق در نگاه اول شدم منم از روز اول گفتم اهلش نیستم هزار بهونه آوردم بازم ول نکرد منم دیگه گفتم حسی بهتون ندارم نمیخوام الکی بهتون امیدواری بدم یهو دیگه پیام نداد میترسم بد گفته باشم ولی خدایی محترمانه گفتم
کارمای چی کشک چی دیگه جوری وضع خرابه ک ثانیه ای رل میزنن اینقد ساده نباشید دخترها
من حتی به مامانم گفتم بهم گفت ازش بپرس نیتش چیه ولی فقط گفت میخوام باهاتون بیشتر آشنا بشم اصلا حرف دیگه ای نزد ولی انقدر بهم عاشقانه ابراز علاقه کرد حس کردم با حرفم بهش بدی کردم ولی خب من مطمئنم اهل رل نیستم
اخه من واقعا این آقا رو دوست ندارم به همین خاطر بهش فرصت ندادم و مستقیم گفتم بهتون حس ندارم که الکی امیدوار نشه نخواستم سواستفاده کنم ولی عذاب وجدان دارم