سلام
یه پسره هست مغازه داره مغازش دقیقا تومسیرمنه بعدمیدونه متاهلماچون صدبارهمسرموکنارم دید بعدهرسری زل میزنه بهم منم سرهمین اکثراازاون ورخیابون میرم تانبینمش هولو بعدیباربادوستم داشتیم میومدیم گفتم بیاازاون طرف بریم گفت چراقضیه روبهش گفتم گفت نبابابیابریم ببینم رفتیم بعددوستم پرروه ردشدیم بعدمیگه یویوواقعاادم هولیه اون زل زده بودبه تومن هرچقدربااخم زل زدم بهش بیخیال نمیشدبچه پرروبعدبرگشت پشت سرمونونگاه نکرددیدنه طرف تاماازدیدخارج بشیم زل زده به من بعد من سرهمین همیشه اراون طرف خیابون میرم نبینمش یروزعجله داشتم بدوبدومیرفتم باسرعت اومدازبغل دستم ردشدیه چیزی گفت متوجه نشدم بعدهربارم بیرون کنارهمسرم میبینتم زل میزنه فوش میده سردرنمیارم چراابنکارومیکنه