مامانم منو دوست نداره حس میکنم از اولم نداشت
این روزها ک ماه آخر بارداریم هستم خیلی نیاز به دلگرمی هاش دارم فقط حالمو بپرسه و ابراز دلواپسی کنه برام کافیه اما خب ...
خیلی از لحاظ روحی بهم ریختم یه جورایی عقده محبت مادری به دلم مونده
صبح با پدرم صحبت میکردم میگفت بیا شهرستان خودم کاراتو بکنم بعد زایمان .گفتم نه خونم راحت ترم. آخه بابام چکاری از دستش برمیاد .خیلی جلو خودمو گرفتم نزنم زیر گریه آخرش دید کمکی نمیتونه بکنه گفت سوره قرآن رو هرروز بخون
مادرمم مثل همیشه بی احساس