سلام شاید اینارو به حساب درد دل بزارین و بخونین یا راهنماییم کنبن. سه سال پیش همسرم خیانت کرد در حد اس ام اس بود بعد من بخشیدمش همه ماجرا تو تایپیک سه سال پیشم هست. با اینکه بخشیدمش و سعی کردم بهش اعتماد کنم ولی روح و روانم نمیزاره فراموشش کنم همش فکر میکنم نکنه بازم مخفیانه داره خیانت میکنه. از اون موقع تا حالا همش زیر نظر دارمش. رفتار مشکوکی ازش ندیدم ولی بازم ته دلم بهش اعتماد ندارم. تو این مدت گوشیشو چک میکنم هیچی پیدا نکردم. چند شب پیش از بس فکر و خیال کردم نتونستم بخابم گوشیشو برداشتم همه جای گوشیشو زیر و رو کردم چیزی پیدا نکردم حتی واتساپ و تلگرام هم قبلا داشت حذف کرده بود نصب کردم هیچی نبود. البته زود حذف کردم از گوشیش. خدا شاهده اون شب تا صبح نتونستم حتی یک دقیقه هم بخابم
همسرم مرد فداکاریه البته ایراداتی هم داره ولی خوبیاش بیشتر از بدیاشه. طاقت ناراحتی منو نداره همیشه به فکرم هست همه جوره حمایتم میکنه چیزی واسم کم نمیزاره. حتی مشکل نازایی دارم احتمالا هرگز نتونم بچه دار بشم ولی تا حالا یک بارم به روم نیاورده و همش بهم دلداری میده. همش مریضم همه جور مریضی دارم ولی هیچ وقت به روم نمیاره تا مریض میشم میگه باید بری دکتر و خوب بشی.سردرد. کمر درد. زانو در. پا درد. دست درد. افسردگی. گوش درد معده درد.و .... .
همه این مریضیارو دارم واسه همشون هم حمایتم کرده و دکتر رفتم ولی خوب نشدم که هیچ بدترم شدم اینارو گفتم که بدونین همه جوره هوامو داره هم مادی هم روحی
نمیدونم این چند روز چرا این حس عدم اعتمادم بهش زیاد شده اصلا نمیتونم دلمو باهاش صاف کنم. نمیدونم شاید وسوسه های شیطانی هست که بهش شک کنم یا هر چی
لطفا خواهرانه راهنماییم کنین چیکار کنم روح و روانم آروم بشه دیگه دارم دیونه میشم