ما وضع مالیمون خیلی بد بود پایین شهر بودیم تو ی شهر بی آب و .... حتی آب نداشتیم برای مصرف روزانه مامان و داداش اجیام میرفتن از چنتا کوچه بالا تر آب میاوردن و میریختن توی تانکر کوچیک و...
تو ی خونه 200متری ک دوتا اتاق تکی داشت و ی دست شویی و حمام و ی خیاط خاکی... بابامم ی پراید خراب داشت و ک خرج درست کردنشو نداشت و فروختش یعنییی هیچیییی نداشتیم ی بارم بابام ی جوری مریض شد ب خودش میپیچید از دل درد و کلیع درد کلا نالع میکرد ولی کسی نبود ک حتی تا ی درمانگاهی ببرتش داداشمم ک کوچیک بودن اون موقع داداش بزرگم 15سال بودو خونه نبود میرفت میکانیکی
و اون روزا سخت هیچوقت از یادم نمیره چ ها ک ب سر خانوادم اومد چ سختی هایی و ک مامانم تحمل میکرد...بخدا شب و روز گالن دستش بود تو گرما و ...میرفت دنبال آب
جیگرم میسوخت برای ابجی هام بخدا حسرت ی باد بادک حسرت دمپایی نه
خونشونم از خودشون نبود
و خدارا هزاران باررر شکررر اون روزا گذشتن و بابام تو دو سال کار با داداشم ک الان 18سالشع و اون یکی 13سالش کار میکنن .... تو این سه سال تونستن ی خونه 80متری بگیرن و ماشین....
ولی مامانم ک 38سالشع الان اعتیاد پیدا کرده ی غمه دیگع برام درست کرده ک اصلا نمیتونم بهش فک نکنم بخدا کسی بفهمه ابرومون میره هرچی بهش میگم میدونم دست خودش نیست ولی چیکار کنم من براش 😔 اصلا بهش فک میکنم قلبم ب درد میاد اگه بابامم بفعمع پرتش میکنه بیرون و ابروشو میبره😔