خانوادم کلا همینن. بحث رفتار من نیست انگار نا خواستم. ی ابجی دارم. اونو دوست دارن. بعد من ی مشکل دیگم اینه ک از تنش میترسم ترجیه میدم دعوا و بحثی اصلا پیش نیاد. لذا چک و چونه نمیزنم زیاد. خیلی دلم میخواد ی کار با حقوق بالا پیدا کنم. خودمو نجات بدم.
بزرگترین اجحاف خانوادم به من این بود که رسم زندگی رو یادم ندادن. که بدونم اصلا چطور ازدواج کنم. و چیا بخوام از شوهرم و اینا. البته بقول شما دیگه گذشته. خیلیا رو پدر مادر ساپورت کرد و خونه داد ما رو هم خدا قراره ساپورت کنه بذار ببینم کی زورش بیشتره.
آره باید خونواده چشم آدمو باز کنه. مثلا من یادمه روز خواستگاریم ۱۷ سالم بود تا حالا هم مراسم خواستگاری نرفته بودم. خونواده شوهرم هم چادری و سنتی بودن. پرسیدم چی بپوشم چادر یا مانتو؟ مامانم گفت یکم بیشتر از حد همیشه‌ت آرایش کن مانتو کتی هم بپوش. تو چادری نیستی. همین الان نشون بده که حاضر نیستی خود واقعیتو به خاطر هیچکس سانسور کنی.
اینا چیزاییه که حقیقتا به درد آدم میخوره و از صدتا جهاز ارزشمندتره. الانم شما هرچی میخوای از خدا بخواه.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
