چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
دوروبر من که مادرا خیلی راحت از بچه هاشون گذشتن هرکیو دیدم گفت بچمو ببرم نمیتونم دوباره شوهر کنم
من یه دختر تحصیلکرده ی شاغل و مستقلم که دلم میخواست یه خانوم متاهلِ خانه دار باشم به جای سروکله زدن با بچه های مردم شوهرداری کنم و بچه ی خودمو بزرگ کنم ولی مهرم به دل کسی نیوفتاد تا امروز که ۲۴ سالمه هیج مردی بهم دوستت دارم نگفته یه نگاه محبت آمیز نکرده دستامو تو دستاش نگرفته من لیاقتشو داشتم که عشق رو تجربه کنم ولی کسی منو نخواست ... اگه مردی تو زندگیتون دارید که دوستتون داره قدرشو بدونید زندگی تکراریه شما حسرت خیلی هاس .تحصیلات و شغل و رفیق و گردش و تفریح کمبود های احساسی آدمو جبران نمیکنه
اگر ایراد شوهرت تنها خیانت هست،جدا نشو،اینجوری حداقل بچه هاتو داری،خرجی بی منت داری،تو بدون بچه هات،بچه هات بدون تو زندگی خیلی سختی خواهید داشت، یکی از آشناها شوهرش خیانت میکرد،سر زندگیش موند،۱۶سال،ولی اواخر دیگه شوهرش نمیدونم به چی معتاد شده بود که دیگه حالش دست خودش نبود،ترسید بلایی سر خودش یا بچه ها بیاره،طلاق گرفت،با اینکه شوهرش خرجی میده،خانمه خونه و دوتا ماشین رو به جای نصف مهریه گرفت،و هنوز هم شوهره داره دو ماهی یک سکه بهش میده ولی باز هم خیلی سختش شده،مسئولیت بچه بزرگ کردن تنهایی خیلی سخته