سلام دوستای گلم میدونم شما دیگه منو دوست خودتون نمیدونید ولی باور کنید من عاشق شماها شدم
وجودتون
خنده هاتون
راهنماییاتون
خیلی باهاتون بهم خوش گذشته اونقدری ک حتی الان میگم اون دوران بهترررین دوران زندگیم بود
وقتی تصمیم گرفتم این تاپیکو بزنم میدونستم با موجی از انتقاد،ترحم،قضاوت وفحش ونفرین روبه رو میشم
ولی واقعا وجدانم بیشترازاینا درد میکرد
نه ک بگین بعد یکسال یادت اومد
نه من از همون موقع ک داستانو تعریف کردم از فرداش میخواستم بیام وبگم
ولی هم خجالت مانع میشد
هم مشکلاتم
واقعا مشکلات زندگی من زیادن ولی خب کیه ک بدون مشکل باشه تواین زمونه
پس با جون دل همه ی حرفاتونو قبول دارم
از زندگیم بخوام بگم من ۲۵ سالمه ۱۹ ازدواج کردم ی بچه دارم یکی هم توراهه والان باردارم
چندین بار تا طلاق رفتم
چنبار خودکشی ناموفق داشتم
اطلاعات شوهرمو وزندگیه خانوادگیمم ک درست بود
انگشتری ک همیشه دستمه رو شوهرم خریده
دیگ نمیدونم چی بگم درمورد زندگیم
الان با نهایت شرمندگی ازتون معذرت میخوام
امیدوارم حلالم کنید
من اصلا ادعای پاکی ندارم چون نیستم
من مسلمانم بقول اون جمله اسلام کامله ولی من کامل نیستم
پس عیب منو ب دینم نسبت ندین
بله من دروغ گفتم ک با دینم در تناقضه ولی اشتباه منه
من دعاتون میکنم اگر یه درصد خدا صدامو بشنوه
حلالم کنید
اما اگر حلالم نمیکنید من راهی ندارم
اگ تک تکتونو میشناختم میومدم جلو درتون انقد مینشستم تاحلالم کنید
ولی الان واقعا کاری از دستم برنمیاد