من خیلی بدبختم نمیدونم چرا هی غر میزنم و یه بار جرات نمیکنم انجامش بدم و خودمو و بقیه رو از دست خودم راحت کنم
شوهرم برای آرامشس منو گرفته همش سرش غر میزنم شدم یه مشکل روی مشکلاتی دیگش .
به هیچ دردی نمیخوره وجودم ولی جراتشم ندارم تمومش کنم
کاش یکی منو بکشه حداقل دیه ام به یه دردی بخوره