وقتی بقیه رو مبینیم درکنار خانواده هاشون خوشحالن من کلی ناراحت میشم که چرا خدا برامن نخواسته
احساسات عجیبی رو تجربه میکنم از خودم متنفر میشم که برای آینده و زندگیم کاری نکردم
۲۶ سالمه و معلم هستم
با فامیل ارتباط نداریم خانوادم حتی عروسی نمیرن فقط دنبال مراسمای فاتحه خونی هستن
منم تاحالا مورد مناسبی نبوده که باهاش دوست بشم و آشنا بشم
دانشگاه و محل کارمم تک جنسیتیه
نهایت یه معلم معرفی کننن که نه پول داره نه قیافه یکیش هم گرو دوشه
خانوما خاهش میکنم منم جای خواهر شما لطفا کمکم کنید من از مجرد موندن وحشت دارم دوست ندارم سن بالا ازدواج کنم
واقعا باید چطور ازدودج کنم؟
دوست ندارم بهم بگن ترشیده
دوست ندارم بگن کسی نخواستش
چهره ی بدی ندارم تیپ و هیکلمم خوبخ امروزیم
واقعا باید چیکار کنم؟