امروز رفتيم باغ بعد پسر خالم چهارسالشه دستشويي داشت گلاب به روتون شلوارشو ايناشو در اورد اومد لخت وايستاد جلو من كه انگار رو من كارشو بكنه
منم انگار حمله عصبي بهم بده
بددددد دااااااد زدم كه مامانم تعجب كرده بود
خالمم همينطور
ولي انگار جري تر شده بود پسرخالم
مامان بززگم طبقه بالابود خيلييي ترسيد
عذاب وجدان گرفتم الان يك دونه تو لبم زده و سردرد دارم 😭😭
ابروم احساس مي كنم رفته
مامانم سره داداي من عصبي تر شده بودن
😭😭😭
يك روز بين امتحانا خواستم خستگي بگيرم زهرم شد😭😭