سلام
من تازه عضو این سایت شدم لطفا با احترام نظرتونو بهم بگین 🙏❤️
داداش من چند سال ازدواج کرده ی بچه هم داره
من خب جونم برای این بچه در میره
متاسفانه اخلاق داداشم یکم تنده
هیچی تو دلش نیست ولی بیشتر وقتا حرفش آدمو آزار میده
همیشه اینطوری بوده
همسایه هستیم
ی شب ما میریم خونه اونا ی شب اونا
بیرون رفتن هامون هم باهمه
حتی خرید تره بار
چند شب پیش اومدن خونمون (شام)
سر سفره اومدم شربت بریزم برا خودم
تند شد بهم که الان این بچه ببینه دیگه غذا نمیخوره
راستش خیلی بهم بر خورد
دیگه غذا از گلوم پایین نرفت.
داشتم از تشنگی و گرما میمردم
یذره آب خوردم ولی دلم میخواست شربت بخورم
خیلی آروم گفتم میل ندارم
رفتم تو اتاق
انگار هیچکس واسش مهم نبود
با لذت غذاشونو خوردم
بعد من با شکم گشنه خوابیدم
آخر شب رفتم سمت یخچال چیزی بخورم مامانم غذای یخ کرده داد دستم گفت همینو بخور خب
الان چند روزه از اتاقم بیرون نمیرم باهاشون صحبت نمیکنم
ولی همه یجوری رفتار میکنن انگار مهم نیست و من همیشه باید مقصر باشم
چرا همیشه من باید کوتاه بیام؟
بیست سالمه
لطفا بگید مقصر کیه
چرا همیشه من باید کوتاه بیام؟