فعلا که شده
از ظهر میگفتم بریم تفریح
میگفت باش گرفت خوابید تا ساعت پنج
پنج ما رو برد پارک سر کوچه خودش پیاده نشد رفتیم بچم نیم ساعت بازی کرد زنگ زدم پیاده شو بیا پیشمون گفت ول کن بیاید دیگ
رفتم سوار ماشین شدم گفت میبرم تون خونه خودم میرم بیرون کار دارم
منم گفتم عیب نداره ما بیشتر می مونیم پارک تو برو به کارهات برس اگه دیدی زود اومدم چون خواستم با تو وقت بگذرونیم دیگه روانی شد و اینا رو گفت