واکنش مناسب این شرایط چیه؟

میفهمم از درون آتیش باشه ولی ظاهر نشون نده ینی چی

ولی من بودم قطعا سرسنگین بودم تا وقتی خودش بیاد سمتم و قشنگ بریزم بیرون 

بذار بیاد توضیح بده 

الان باافکار منفی خودتو اذیت نکن شاید اتفاقی واسه یکی از اعضای خانوادش پیش اومده مجبورشده فقط اومد بهش بگو خیلی نگرانت شدم 

چرا عزیزم خیلی هم حق داری 

تو بهش پیام ندادی؟؟

نمیدونم شرایطت چجوریه ولی من تو این موقعیتا یکاری میکنم تا خودش بیاد سمتم یا هیچکار نمیکنم تا خودش بفهمه و بیاد یا یکاری میکنم نگران شه تا دیگه از این کارا نکنه

دلیل اینکه بی خبر رفته چیه شاید کاری پیش اومده

کاملا حق داری،خودمو جات گذاشتم واقعا عصبی شدم،باید اول به تو زنگ میزد وقتی دیده اونهمه پیام دادی و زنگ زدی،اصلا اینا به کنار باید قبل رفتن حالا به هر دلیلی که بود بهت خبر میداد که حداقل نگران نشی،چقد باهر اتفاقی که میفته نگرانت میشم،اینقد همه ی تاپیکاتو خوندم که حس میکنم همه ی این اتفاقات واسه یکی از دوستای نزدیکم افتاده

عزیزم 

به هیچ چیز فکر نکن

میدونم که چقدرررر شرایطت سخته 

من که با تصور کردن شرایط الانت گریم گرفت...

تو که جای خود داری دیگه!!

این نقل مکان درست نبود 

اینکه نباید به امیر اعتماد کامل بکنی هم که خودت بهتر میدونی و خودتو آماده کرده بودی که ازش هر چیزی ببینی:)

پس مثل یه دختر قوی رفتار کن ایلدا !

درست مثل ایلدایی که بعد از یه عااالمه سختی مثل پروانه از پیله ش بیرون اومد و نشون داد که نیازی به هیییچکس نداره و هیچ بنی بشری نمیتونه غم به دلش بیاره:))

تو الگوی خیلی از دخترایی هستی که تو همین نی نی سایت داستان تو خوندن  و تصمیم به شجاع بودن گرفتن تصمیم به رها کردن و مستقل بودن گرفتن تصمیم به حذف وابستگی به هر مردی رو گرفتن  ...

مراقب خودت باش و بدون مثل همیشه خودت در اولویتی:)

دختر تو از پس خیلیییی چیزای سخت براومدی یه شب تنها خوابیدن تو خونه ی خودت چیزی نیست که بخوای به خاطرش استرس بگیری ...

اگر دوست داشتی با نماز خوندن و حرف زدن با خدا یکم به خودت آرامش بده تا موقعی که بتونی درست فکر کنی

حتما با مشاورت در اولین فرصت ممکن صحبت کن !

با نظرات اینجا واکنش هیجانی و غیر منطقی از خودت نشون نده 

تموم دنیااا هم که تنهات بزارن یکی ته ته دلش حسابی دوست داره حتی اگر نشون نده و اون پدرته:)

از هیچ چیزی ناامید نشو ایلدا جان !

سلام ایلدا جون بهتری؟

خبری نشد؟

اخ که چقدر ناراحت شدم از خوندن این تاپیک،نمی دونم چه واکنشی مناسبه،اما فقط صبور باش بیاد و برات توضیح بده،ولی تنبیه مناسب برای در نظر بگیر که متوجه بشه تنها گذاشتنت،تو این شرایط سخت چقدر ناراحتت کرده و دیگه تکرار نکنه

سلام ایلدای عزیزم من چند ماهی هست ک تاپیکهای شمارو میخونم

نمیخوام تو دلتو خالی کنم ولی احساس میکنم ک همسرت هنوز بچه ننس نباید خیلی زود بخش اعتماد میکردی دوباره 

هرکاری ک به نظرت درسته رو انجام بده 

ب نظر من ک باهاش سرسنگین باش

بهش یاد بده ک بزرگ شده و خودش باید برای خودش تصمیم بگیره چ دلیلی داشته ک ب شما نگفته و رفته شهرشون شما ک بهش گفته بودی میتونی خودت بری خونه ی مامانت فقط

ب نظر من نسبت ب سنتون بیشتر میفهمین و دختر عاقل و پخته ای هستین