2777
2789
عنوان

خانوم های متاهل راهنمایی کنن

| مشاهده متن کامل بحث + 24 بازدید | 29 پست
اخه منم مثل خودشم دوس ندارم هر روز باشن ولی اگر این اتفاق افتاد باید چیکار کنم نمیشه دل مادرو شکست ...

اول اینکه با رفت و آمد هر روز مادر و خانوادت به خونت حرمتها از بین میره و کاملا اشتباه محضه اینو باید خانوادت بدونن و مدیریت کنن

در مورد پدرشوهرم هم بهتر از خانه سالمندان اینکه یه پرستار براش بگیرید خودت جوانی و نمیدونی زندگی با یک نفر سوم برای زوج جوان چه دردسرها و عذاب‌های داره

بزار همسرت خودش برای پدرش پرستار بگیره و شما هم هر روز بهش سر بزنید وگرنه پیر میشی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اخه منم مثل خودشم دوس ندارم هر روز باشن ولی اگر این اتفاق افتاد باید چیکار کنم نمیشه دل مادرو شکست ...

خودت هر روز برو خونه پدرت سر بزن 

چجوری میخوای از پیرمرد سال خورده نگه داری کنی باید شوهرت کاراشو انجام بده 

تو فقط میتونی غذا بپزی ...

لباساشو بشوری 

از جا بلند کردن و سر شستن کلی کارای دیگ میخواد باید تکون بدی زخم بستر نگیره .....اینا کارای مردونس

منم میدونم حق داره اما اگر ببینم هر روز میان چیکار کنم نمیتونم دل هیچکدومو بشکنم ن شوهرم ن خانواد ...

ببین عزیم جلوی خانوادت مادر و برادت تعریف کن بگو شوهرم از اینکه دایم دورش شلوغ باشه کبافه میشه و دوست نداره که حرمتها شکسته بشه بخاطر همین حاضره برای ارامش من وزندگی دونفرمون پدرشو بزاره سالمندان از اون بگو که تلنگر بخورن 




خودت هر روز برو خونه پدرت سر بزن  چجوری میخوای از پیرمرد سال خورده نگه داری کنی باید شوهرت کار ...

همین الانم غذاشو میپزم و کارایی ک از دستم بر بیاد انجام میدم براش

اما کارای شخصیشو همسرم انجام میده

نمیدونم واقن دلم نمیخواد دل پدر اونم بشکنه

من خودمم پدر دارم درک میکنم

درسته اما من نمیدونم چطوری برخورد کنم واقن که دل کسی نشکنه

نمیتونی همه رو از خودت راضی نگه داری

اولویت باید زندگی متاهلی و زناشویی خودت باشه بعد خانواده خودت و بعد خانواده همسرت

متاسفانه دخترهای ما ترتیب اولیت ها رو در زندگی اشتباه میگیرن اول خانواده خودشون رو قرار میدن بعد شوهر و بعد خانواده شوهر و آخر خودشون که اشتباهه

مریم جان معلومه قلب مهربونی داری، درمورد نگهداری از سالمند باید بگم کار آسونی نیست و سختی های خودش رو دارت که میتونه در آینده ارتباطت باهمسرت رو تحت الشعاع قرار بده پس نیازه که عمیقا درموردش تحقیق کنی و با علم و آگاهی این تصمیم رو بگیری نه خدایی نکرده برای خوشایند همسرتون یا اینکه تحت تاثیر احساسات.. 

درمورد درونگرا بودن همسرتون، ایشون حق دارن چون طبیعتشون به این شکل هست واین تیپ شخصیت ها با ارتباط زیاد اذیت میشن همونجوری ک یه ادم برونگرا از تنهایی خوشش نمیاد پیشنهاد میکنم اوایل زندگیتون برای شناخت هم وقت بیشتر ی بذارین اینجوری ارتباطت صمیمانتری بینتون شکل میگیره بعد میتونین تعاملاتتون رو طوری ک ب همدیگه اسیب نرسونید با فامیل بیشتر کنید

درسته اما من نمیدونم چطوری برخورد کنم واقن که دل کسی نشکنه

مطمئنی اصلا مامانت رو حرفش  میمونه؟شاید یه چی الکی میگه وگرنه حوصلش باید خیلی باشه هر روز پاشه بیاد اونجا ،موقعی که شوهرت سر کاره روزی دوساعت پاشو برو تا اونم یاد بگیره مواقعی که شوهرت سر کاره یکی دوست بیاد سر بزنه ،فقط هم مواقعی که دعوت رسمی میکنی غذای خوب بزار بدون دعوت املت بزار تا یه بهشون القا بشه چطوری رفت آمد کنن

ببین عزیم جلوی خانوادت مادر و برادت تعریف کن بگو شوهرم از اینکه دایم دورش شلوغ باشه کبافه میشه و دوس ...

خودش گفته به پدرم

پدرم خیلی مرد با درکیه

همسرم بهش گفته خانومم معذب میشه نمیتونه نگهداری کنه باید بابامو بزارم سالمندان


اما مادرم خیلی زن احساسی هست چیزی بگم حتی غیرمستقیم سریع دلخور میشه

مطمئنی اصلا مامانت رو حرفش  میمونه؟شاید یه چی الکی میگه وگرنه حوصلش باید خیلی باشه هر روز پاشه ...

مادرم خیلی زن احساسی

حس میکنه جز من کسی حامیش نیست

با پدرم خیلی دعوا دارن

برادر بزرگم اذیتش میکنه

حتی مطمئنم بحثشون بشه میاد پیش من بمونه

مریم جان معلومه قلب مهربونی داری، درمورد نگهداری از سالمند باید بگم کار آسونی نیست و سختی های خودش ر ...

من دوسدارم همسرم خوشحال باشه

اگر اون بخاد با پدرش هم زندگی میکنم و تا جایی که بتونم کمکش میکنم

حتی الانم واقن یوقتایی برام سخته میرم پیشش

خیلی مریض میشه و مشکلای زیادی داره

اما واقعا دلم نمیخاد دل کسیو بشکنم

ن مادرم ن پدر اون

و نه دل همسرم

حتی الانم وقتی از دیشب که بحثم شد با همسرم بهش فک میکنم اشکم درمیاد

ته دلم میگم من راضیم باپدرش زندگی کنم 

اما اون میگ مادرت زیاد نیاد

نکنه انقدر که من دوسش دارم دوستم نداره

من دوسدارم همسرم خوشحال باشه اگر اون بخاد با پدرش هم زندگی میکنم و تا جایی که بتونم کمکش میکنم حتی ...

عزیزم شما چند تا مورد رو باید با خودتون حل و فصل کنین.. 

یک: شما نمیتونین همه رو از خودتون راضی نگهدارین پس تلاشتون بی فایدست و باعث میشه روز به روز درمونده تر از قبل باشین و فقط خودتون این وسط فدا میشین باید یاد بگیرین تعادل برقرار کنید. 

دو: برای زندگیتون حد و مرز قرار بدین.. همسرتون خداروشکر این موارد رو میدونن و اگاه هستن، شماهم رو خودتون کار کنید. 

رفت و امد بیش از اندازه مادرتون زندگیتون رو تحت شعاع قرار میده بعد اگر بخواین گارد بگیرین کدورت به وجود میاد همین اول کار تلاش کنید مرزهای زندگیتون رو مشخص کنید. 

مادر شماهم باید یاد بگیرمن شما ازدواج کردین و تنها نیستین و زندگی شخصی خودتون رو دارین



عزیزم شما چند تا مورد رو باید با خودتون حل و فصل کنین..  یک: شما نمیتونین همه رو از خودتون راض ...

ممنونم از راهنماییتون

حق با شماست باید از اول حد و مرزارو مشخص کنم

تشکر که وقت گذاشتید

پیامتون مفید بود برام

ممنونم از راهنماییتون حق با شماست باید از اول حد و مرزارو مشخص کنم تشکر که وقت گذاشتید پیامتون مف ...

خواهش میکنم عزیزم، 

زندگی بالا پایین داره. 

سعی کنید رو احساساتتون تسلط داشته باشین تا عاقلانه تصمیم بگیرین. 

موفق باشین🌹🌹

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   neusha23  |  2 ساعت پیش
توسط   افرآ  |  1 ساعت پیش