اومدیم خونه مادر شوهر خواهرشوهر و شوهرش از صب تا شب تو اتاقن فقط موقع شام و ناهار میان بیرون پنجشنبه و جمعه میاد خونه مادر شوهر
پسره خونه باباش شهر دیگست یکساعت فاصلست
بعد مادرشوهرمم همش میگه نمیذارم دخترم با دامادش که عقده برن شهر اونا.
از بس تو اتاقن من کلافه شدم تنهایی با مادر شوهرم حرف بزنم
اصلا درست نیست. بعدادخودشون پشیمون میشن.
راستش ماهم داییمو عقد کردیم کلا تو اتاق بودن شاید یکساعت میومدن بیرون ماهم بهشون زمان دادیم چون طبیعیه
وقتی شوهرم میومد خونمون بابام می‌گفت چرا ور دل من نشستید پاشید برید طبقه بالا تنها باشید 😂، خیلی پایه بود بابام
خب دیگ مشغولن چکار دارین
اولای ازدواجشونه دیگه طبیعیه😅🤣🤣
بابا دهنشون سرویس اخه چند ساعت طول میکشه مگه
بگو مواظب خودشون باشن اکسیژن میرسه مخشون
اشکال نداره طبیعیه اول ازدواجشونه
کل اون مدت که مشغول رابطه نیستن همدیگرو بغل میکنن
حرف میزنن .میخوابن از هم آرامش میگیرن
اره بابا طبیعیه مگه خودت عقد نبودی منن ت عقدم خونه مامانم همش ت اتاقیم دوسدارم با شوهرم تنها باشم حرف بزنیم بوسش کنم ربطی هم ب رابطه نداره
