زمانی که باهاشون زندگی میکردم.معمولا فهمیده و درک نمیشدم.و خیلی احساس تنهایی میکردم.هر کسی به خودش اجازه میداد وارد حریمت بشه و اینکارو اصلا بد نمیدونستن.براحتی میتونستن توی تصمیمات دخالت کنن. اسمش رو هم دلسوزی و بزرگی و اینا میذاشتن.هرچند خانواده من خوب بودن ولی من بخاطراین مسائل خیلی عذاب کشیدم.الان فکر میکنم چطکر یه زمانی تونستم باهاشون و توی اون شرایط زندگی کنم.الانم توی یه شهر دور از خونه زندگی میکنم.و خیلی خیلی آرامش دارم
دلتنگ دورانی هستم که به یاد نمی آورم کجا بود؟ کی بود؟ چطور بود؟