بچه بودیم خاستیم انجام بدیم شمعو و نخ و قرآن و اینا اوردیم دقیق یادم نیس چیکار کردیم
ک قبل از انجامش دوستم از ترس تو شلوارش جیش کرد و دیگه ادامه ندادیم
شما چه تجربه هایی دارین تعریف کنید..
من با قدرت ذهن احضار کردم
😂😂😂😂
ما رفتیم شب قبرستون ، من دیدم یه مرده نشسته رو یه قبر من فشارم افتاد ، بعدش دیدیم عکسش بود اونجا من فکر کردم روحه 😂😂😂
تو مدرسمون بچه ها انجام میدادن من نرفتم نمی‌دونم چجوری بود فقط می‌دونم یکی وسط می‌خوابید بقیه یه چیزی میخوندن اون یکم از زمین فاصله میگرفت می‌رفت بالا
یه بار یکی از بچه ها که وسط بود چشمشو باز کرده بود یه چیزی دیده بود و بلند شده بود دوییده بود بعد خورد زمین پاش شکست نگفت آخر چی دیده شاید همونم پاشو شکستع
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
