2777
2789
عنوان

میگن دختر اجازه بیرون رفتن نداره

| مشاهده متن کامل بحث + 196 بازدید | 118 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یعنی تنهایی مسافرت تا حالا نرفتین ؟ 

چرا ولي كم شايد دو سه بار مجموعا اونم از ٣٠ يه بعد و اونم خوششون نيومد راستش ، الانم كه به لطف تورم چندين ساله پامو از تهران بيرون نذاشتم چون تورها خيلي گرونه و بدون تور هم امنيت نيست و ماشين هم ندارم  

كلا خودمم اهل بيرون رفتن زياد نيستم 

ترجيهم خونه اس

لطفا درخواست دوستي ندين ، با احترام اهل چت نيستم🌹
سنت زیاده خب

كلاس زبان و كنكور و اينا رو همون ١٨-١٩ خودم ميرفتم مسافت هم زياد بود ، بيرون رفتن با دوستا از زمان دانشگاه بود ديگه 

لطفا درخواست دوستي ندين ، با احترام اهل چت نيستم🌹
میگن ما از اون خانواده ها نیستیم 

زیادی سخت گیرن یعنی چه مگه اسیرآوردن خب دختر۲۰ساله تنها توی جامعه نره چندروزدیگه یک دختربزدل وترسو وازجامعه گریزمیشه

شهرازصداپراست،    🗣    ولی ازسخن تهی،                                                       
نه پایین تر با خودم میبرم جامعه وضعش خرابه 

اون هم آدمه قطعا خودش رو با همسن هاش مقایسه می کنه ممکنه خودشو یه آدم ترسو و افسرده ببینه که بدون مادرش جایی نمیتونه بره

با کامنتای یکی دوتا از کاربرا مغزم سوت کشید

کاش شوخی کرده باشید😐

والا منم بیست سالمه تو دوران مدرسه حتی زمان دبستانم بدون خانواده و با مدرسه یا آموزشگاه ها اردوهای خارج از شهر رفتم

هیچ تاثیر بدی هم رو تربیتو روانم نذاشته به هیچ راه خلافی هم کشیده نشدم، کسی هم تا حالا گولم نزده نه همجنس و نه جنس مخالف

الانم هر جا باشم اگه خانوادم نباشن خودم اتوماتیک قبل از تاریکی هوا برمیگردم خونه!

با زنجیر کردن بچه هامون ازشون محافظت نمیکنیم

🌾 نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک ۴-۵ ساله‌اش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه... پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول، رفتم پشت چشمیِ در. بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله... بچه: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ جا، شنبه ها روز خاله بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح میریم اون جا که یه بار من رو پله هاش سُر خوردم! بچه از خنده ریسه می‌رود... مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم... یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست.‏ نمی‌دانم ساختمان بستنی چیست؛ ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند. دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه پله پیاده‌اش می‌کنند که "بره پیش بچه هاش و بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم". ‏نظافت طبقه ما تمام می‌شود. دست هم را میگیرند و همین طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند. ‏مادرانگی که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده. مادر بودن که به مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی ها، از مادر، مادر می‌سازد. 🌸✏️سودابه فرضی‌پور

دخترم ۱۶ سالشه و به نظرم اشتباه ترین کاری که میکنه اینه که با دوستاش بیرون نمیره و یه تایمی رو با رف ...

خوش به حالش که مادر با درک و فهمی مثل شما داره 

میگن ما از اون خانواده ها نیستیم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

داغ ترین های تاپیک های امروز