هفت ماهه عروسی کردم با خونواده شوهرم تو ی خونه زندگی میکنم تو رو قرآن بگید چیکار کنم شوهرم دلش نمیخواهد جدا بشه منم میترسم تو رو قرآن ی چیز بگید دارم دیونه میشم میخواد دو طبقه بگیرن اما راضی نیستم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
باهاش حرف بزن ببین تونستی با زبان خوش راضیش کنی ... اگر نمیخای طلاق بگیری بروخونه دوطبقه مستقل بگیر در جدا هم من دیدم... ولی بهش نگو در جدا باشه بزار تو سر خودت باشه موقع خونه گرفتن حتما خودت برو کلاه سرت نره اخر دیدی درش جدا نیست الکی بهانه بکن یچیز دیگه و رد کن... خدا برای این مدل شوهرا و خانوادشون نسازه که ارامش از دخترای مردم میگیرن
بعدشم واسه چی روز اول قبول می کنید این چیزا رو؟ چجوری روز اول قبول مردی تو یه خونه توی یدونه اتاق باهاشون بشینی؟ خدایی این شوهرای نکبت از کجا پیدا میکنید اخه خب مینشستی خونه بابات نگاه الان چه شری درست شده ارامش از خودت سلب کردی من نمیدونم اینهمه دختر کم سن واسه چی ازدواج میکنن حالا من نمیدونم شما چند سالته ولی بخدا قسم ازدواج سن کم اشتباهه محضه اونم با ادم فقیر بدبخت بیچاره که دختر مردم میبره تو یه اتاق ور دل پدر مادرش
بعدشم واسه چی روز اول قبول می کنید این چیزا رو؟ چجوری روز اول قبول مردی تو یه خونه توی یدونه اتاق با ...
من فقیر تو روستا زندگی میکنم روز خواستگاری نگفت بعد عقد گفت شیش ماه الان بهش میگم شرط میزارم کار ساز نیست بیست و یک سالمه بخدا تو سماور کاغذ ریز ریز پیدا کردم مامانش نمیزارع میدونم همش زیر سر مامانش انقده فک کردم دارم روانی میشم همش میگم چیکار کنم چطوری کنم از شرشون راحت شم