عزیزم تاپیک قبلیتو نصفه خوندم
ب عنوان ی خانم٢٩ساله که ١٣ساله ازدواج کردم و عروس فراری بودم بهت خواهرانه اینو میگم چون دلم میسوزه وقتی میبینم دخترای سرزمینم انقدر ضعف نشون میدن نسب ب ابراز علاقه ی اقا و نمیتونن محکم بایستن و بگن که من دختر ی خونپاده باارزش و با ابرو هستم و بیا ازم جلو پدرمادرم خواستگاری کن انقدر این کارو بکن تا رضایت بدن یا کلا تموم کن برو ک منم ب خودساختن خودم برسم
هیچوقت هیچوقت هیچوقت خونواده پدرمادر مخصوصا رو به هیچی نفروش چون هرچی در ازاش ب دست بیاری خیلی بی ارزشه
من عروس فراری ام
شوهرم قبل از من ی ازدواج ناموفق داشته
خونه خرید خونه ساخت ماشین خرید زمین خرید همه و همه ب نامم زد تا فقط ی ذره ازحسرتی ک تو دلم هستو کم کنه ولی کم نمیشه.من باعث شدم پدرم قلبشوتازه عمل باز کرده بود ایست کنه و دوباره خدا بهمون بخشیدش
باعث شدم مادرم افسردگی شدیدبگیره و راهی تیمارستان شد
باعث شدم پنج تا برادرام و دوتاخواهرام تا همین لحظه منو ب عنوان منفورترین عضو خونواده ببین و سکوتشون فقط بخاطر حال پدرمادرمه
فرار من باعث شد مادرم بارها توهین بشه بهش
باعث شدم ب پدرم ب ابروی رفتش بخندن
عزیزدلم قربونه شکل ماهت بشم تو خطای منو انجام نده من کور بودم کر بودم هیچی جز طرف مقابلمو نمیدیدم
تو نکن .نذار دوتافرشته ک خدا بهت داده رو ناراحت کنی
بجای سرزنش خودت فقط بشین ب قوی شدن خودت کمک کن فکرکن ببین چطور میتونی قوی باشی و قوی بمونی تا ی مرد باچندتا حرفو کلمه نتونه گولت بزنه و رابطتو باخونوادت خراب کنه.هیچی خونواده نمیشه
شوهرمن مرد فوق العاده مهربونیه.توی این ١٣سال زندگی مشترک ی باربهم نگفته بالاچشات ابرو
سختی کشیدم واسه زندگیم بدبختی و نداری کشیدم ولی هیچوقت پشتمو خالی نکرده
همیشه بوده تاباهم بسازیم خسته نشده تا من خسته نشم.هرجا دیده کم اوردم پرانرژی تر هولم داده ب جلو
ولی هیچی دستای پرمهر پدرم نمیشه
حتی الان ک بهش فکرمیکنم میبینم هیچی حتی قشنگ تر از دستای پراز چروک و پینه پدرم نیست
هیچی ب خوشگلی موهای سفید مادرم نیس ک انقدر زیباتره با همه چروکی که داره صورتش باهمه ی غمی که تو دلشه باهمه غمی که تو چشاشه و من میبینم میفهمم...
عزیزم تو نکن.هرچقد اون اقا جنتلمن باشه باز نکن این کارو..پدرمادرا یچیزی میبینن میدونن که من نمیبینیم نمیدونیم
ما مو میبینیم ولی اونا پیچش مو....
امیدوارم تونسته باشم قانعت کنم