سلام دوستان ، توی تاپیک قبلیم کم و بیش. شرایطم رو گفتم ، اینطوری نیست که رلم براش تلاش نکرده باشه ، همه در ها رو زد و واقعا این تنها راهه
اما دیروز توی نی نی سایت تاپیک زدم ، و همه و همه مخالفت کردن .....حتی یه نفر هم موافق کارم نبود
راستم گفتین وقتی بهش فک کردم ، پس آبروی خانوادم چی؟ پس غرور پدر و مادرم چی؟ و اینکه محمد با وجود عشقی که بهش دارم یه جاهایی اذیتم میکرد با خوندن تاپیک پربازدید هم بیشتر توی دلم خالی شد ..خیلی فکر کردم خیلی زیادتصمیم سختی بود😓😓
یه تماس تلفنی داشتیم باهم ، اینو گفت که میدزدمت ، عقد میکنیم دیگه نمیتونن کاری کنن (خانوادم پاش بیفته واقعا میکشنش هم منو هم اونو)
بهش گفتم قسمت هم نیستیم ، منم تلاشم کردم نشد و نمیشه دیگه .... در اخر گفتم کاری نداری ؟
دپ شده بود و با صدای گرفته خیلی اروم گفت نه ، دوست دارم 💔💔
و بعدش منم خدافظی کردم 😓😓
بچه ها خدافظی و دل کندن از ممدی واقعا سخت ترین کار دنیا بود برام ، انگار که یه تیر توی قلبم فرو رفت 😭😭خیلی دلم یادش رو میکنه 🤕🤕امیدوارم خدا کمکم بده
حال روحیم اصلا خوب نیست ....انکار که افسردم یه ساعت خوبم یه ساعت بد ، البته این حالم خیلی وقته اینطوری شده سر این جریانا
دیگه بریدم و خسته شدم ....امیدوارم خدا هوای دلم رو داشته باشه
امیدوارم آبروم حفظ شه و بلعث سرشکستگی خانوادم نشم . لطفا برام دعا کنید
پا گذاشتم روی قلبم ، روی عشقم 💔💔😭😭😭😭خدایا تنهام نذار کمکم کن 😓😓😓
دوستان نی نی سایتی مرسی بابت راهنمایی هاتون